معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ذکر کاشف الکرب-->-->-->-->-->-->
-->-->-->

-->-->-->-->-->-->-->-->-->آیه قرآن-->-->-->-->-->-->جنگ دفاع مقدس-->-->-->-->-->-->-->-->-->ذکر روزهای هفته
سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد
-->-->-->
-->-->-->
ابزار های نایت اسکینسایت جامع یادواره های شهدای کاشان

نگارش -->-->-->-->-->-->

-->-->-->
ابزار وبلاگ
معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 590 تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392 ساعت: 15:03

{نام : سيّدمحمّد
     { نام خانوادگى : ياجدى
     { نام پدر : سيّدعباس‏آقا
     { تاريخ شهادت : 23/4/1361
     {محلّ شهادت : محور شلمچه ـ پاسگاه زيد ـ عمليّات رمضان
     {نوع عضويّت و شغل : بسيجى ـ دانش ‏آموز
     { محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

سيدمحمّد در 1/3/1340 در يك خانواده مذهبى در آران ديده به جهان گشود .
پس از دوران كودكى ، مراحل دبستان و راهنمايى را با وجود مشكلات خانوادگى به
اتمام رسانيد و دوره تحصيلى دبيرستان را در مدرسه كاشانچى آران و بيدگل
گذرانيد .
     او قبل از انقلاب اسلامى همواره در جلسات مذهبى شركت فعّال داشت ،
به‏گونه‏اى كه شركت در قرائت قرآن و مجالس عزادارى را بر خود لازم مى‏دانست و
در هنگامه انقلاب نيز در راهپيمايى‏ها و تظاهرات خيابانى شركت مى‏كرد .
     سيّدمحمّد پس از پيروزى انقلاب و تشكيل بسيج مستضعفين ، مسئوليّت
آموزش بسيج آران و بيدگل را عهده‏دار شد و در اين راستا فعّاليت زيادى مى‏كرد و
هنگام تحصيل در دبيرستان نيز مسئوليّت كميته اردو و عمليّات نظامى انجمن
اسلامى را عهده‏دار بود .
     براى اوّلين بار در تاريخ 20/9/60 به جبهه‏ هاى غرب كشور اعزام گرديد و سه ماه بعد به آران بازگشت .
     در فروردين سال 1361 مسئوليّت پايگاه بسيج نصرآباد به وى سپرده شد و در
اين سمت ، محور هماهنگى ميان جوانان اين روستاى محروم با نيروهاى بسيج و
سپاه بود .
     با اين حال روح بى‏قرار سيدمحمّد تاب دورى از ميادين ايثار و رزم را نداشت و
سرانجام در 25/3/61 به جبهه‏ هاى جنوب اعزام گرديد و به ‏عنوان  فرمانده گروهان
خط‏شكن در تيپ نجف اشرف در عمليّات رمضان شركت كرد . سيّدمحمّد در
ساعات اوليّه عمليّات رمضان در منطقه عمليّاتى شلمچه دعوت حق را لبيك گفت
و به آرزوى ديرينه‏اش كه شهادت در راه معبود يكتا بود ، رسيد .
 
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد
 
«فرازهايى از وصيّت‏نامه برادر پاسدار شهيد سيّدمحمّد ياجدى »
 
     خداوندا ، معبودا ! تو را شكر مى ‏كنم كه سعادت جبهه رفتن را و سپس لياقت
شهادت را به من عطا كردى .
     آفريدگارا ! تو شاهدى و مى‏دانى كه عبادت و بندگى‏ام نه به‏خاطر آتش جهنّمت
است و نه براى زيبايى بهشتت ، بلكه شايسته پرستش و نيايش هستى.
    اى خداى توانا ! اگر كشته شدنم بتواند خدمتى به اسلام و در پرورش روحى و
فكرى جوانان تأثير بگذارد ، مرا جز شهدا قرار بده .
     مردم غيور و شهيدپرور ! دست از يارى امام برنداريد ، به ولايت فقيه معتقد
باشيد ، بسيج را پاس بداريد و درضمن تقاضاى من از شما ملّت عزيز همكارى با
ارگان‏هاى انقلابى مى‏باشد .
     و امّا پدر و مادرم ! خوشحال باشيد كه از امتحانى كه در نزد خداوند داشتيد ،
قبول شديد . مادرم و پدرم ! از شما معذرت مى ‏خواهم  كه آن زحمات و كارهايى كه در زندگى كرديد ، نمى‏توانم جبران كنم . از شما تقاضا دارم مرا حلال كنيد .
     برادرانم و خواهرانم ! اميدوارم دنباله‏رو راهم و مكتبم باشيد و نگهبان خون تمام شهدا باشيد .

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 796 تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392 ساعت: 15:02

نام: عباس     

     نام خانوادگی: تلک آبادی  

       نام پدر: محمد علی          

  ت ت: 1/1/1344  وضعیت تاهل: متاهل  

       تحصیلات: ابتدایی             شغل: آزاد     

           واحد اعزامی: بسیج    

تاریخ و محل شهادت: شلمچه 12/12/1365

         محل دفن: گلزار شهدای امامزاده محمد هلال ع

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 613 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 23:46

نام : احمد
نام خانوادگي : درمسجدی آرانی
فرزند : حسن
تاريخ شهادت : 25/12/1366
محلّ شهادت : حلبچه – والفجر 10
نوع عضويت و شغل : بسيجي
محلّ دفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی (ع) آران

 

احمد در دهم شهریور ماه 1348 در خانواده ای مذهبی و در عین حال از نظر اقتصادی ضعیف در آران متولّد شد .

او شش ساله بود که وارد دبستان شد و تا سوّم راهنمایی تحصیل کرد . چون پدر احمد نمازهای یومیه را همیشه در مسجد به جای می آورد و در جلسات مذهبی و قرائت قرآن شرکت می کرد ، او هم به دنبال پدرش ، حضوری فعّال می یافت و این کار باعث شده بود دوستان و هم کلاسی احمد در این جلسات مذهبی و مسجد شرکت کنند .

احمد یکی از نیروهای فعّال بسیج بود و شب ها را برای نگهبانی در پایگاه بسیج حضور می یافت و روزهای جمعه برای حفاظت از مکان نماز جمعه نگهبانی آن را می پذیرفت .

با شروع جنگ تحمیلی ، با این که از جثّة کوچک و سنّ کمی برخوردار بود ولی به همراه دوستانش برای ثبت نام دوره آموزش عمومی به بسیج مراجعه و ثبت نام کرد و دوره آموزشی را در پادگان انصارالحسین مورچه خورت اصفهان گذراند .

هرچند آموزش برای جثّة احمد طاقت فرسا بود ولی عشق برای حضور در جنگ این مشکلات را هموار کرده بود .

اواسط سال 1365 پس از آموزش عمومی نظامی به عنوان تخریب چی به لشکر نجف اشرف اعزام و وارد مناطق عملیاتی حق علیه باطل شد ، که در اوّلین مرتبه حضورش از ناحیه پا مجروح گردید .

هنوز جراحت او بهبودی کامل نیافته بود که در تاریخ 10/10/65 به لشکر نجف مراجعه و مجدّداً عازم جبهه های نبرد شد و در مرتبه دوّم به خاطر این که بتواند در اسرع وقت وارد عملیات والفجر 10 ، شود خود را به گردان پیاده معرفی کرد و
به عنوان تخریب چی گردان امام حسین (ع) لشکر 8 نجف وارد منطقه عملیاتی حلبچه شد و در نقطه ای به نام بالامبو بر اثر شلیک تیر دوشکای دشمن بعثی به شهادت رسید .

فرمانده گروهان گردان امام حسین (ع) لشکر 8 نجف دربارة گوشه ای از
فداکاری های آن شهید بزرگوار می گوید :
« هنگامی که گردان برای شروع عملیات والفجر 10 به طرف منطقه حلبچه حرکت کرد . گروهان ما جلوتر از همه در حرکت بود و احمد چون تخریب چی بود ، انتهای نفرات قرار داشت . 24 ساعت زیر قلّة بالامبو و در زیر پای دشمن قرار داشتیم . در آن هنگام بارندگی شدیدی
شد . یکی از بسیجیان اورکت نداشت و از ریزش باران خیس شده و می لرزید . احمد  اورکتش را از تنش بیرون آورد و به آن بسیجی پوشانید . چند لحظه بعد از بالامبو سرازیر شدیم که این برادر عزیز بر اثر شلیک دوشکای دشمن به شهادت رسید » .

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 582 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 20:13

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 828 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 20:08

 

  {نام : رمضان‏على
     { نام خانوادگى : قندى آرانى
     { فرزند : رضا
     { تاريخ شهادت : 16/8/1361
     { محلّ شهادت : موسيان عين خوش ـ عمليّات محرّم
     { نوع عضويّت و شغل : بسيجى ـ قالى‏باف
     {مكان دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده محمّد هلال‏ بن‏ على  علیه السلام  آران

 
     رمضان‏ على در اول تير 1331 در آران متولّد شد و زندگى پررنج و مشقّت خود را
با ايمان به خدا جلا داد و در صحنه‏هاى سياسى حضور داشت .
     كار روزانه و تحصيل شبانه ، فراهم نمودن مخارج زندگى ، شركت در انقلاب ،
رفتن به جبهه همگى نشان از زندگى شرافتمندانه و اسلامى او دارند .
     او براى فراگيرى علم وارد جهاد فرهنگى گرديد . تا اين جهادش زمينه‏ساز
جهادى ديگر باشد . او در دو سنگر فعّاليت داشت . روزها به مدرسه مى‏رفت و
عصرها يار و ياور پدر در امرار معاش و گذراندن زندگى بود تا اين‏كه زمان سربازى
فرارسيد .
     در اين دوران نيز به فكر پدر و مادر خود بود و مقدار پولى كه به او مى‏دادند ،
براى خانواده مى‏فرستاد و او به حق مصداق اين آيه بود : «بالوالدين احسانا» .
     رمضان‏على تا سوم راهنمايى را با موفّقيت و به‏طور شبانه گذراند ، اما به علّت
شروع جنگ تحميلى با گذراندن دوره آموزشى رزمى به جبهه اعزام شد و در
عمليّات فتح ‏المبين و آزادسازى خرمشهر شركت كرد .
     او پس از دو ماه به وطن بازگشت و در پشت جبهه به فعّاليت پرداخت و تا نداى
امام خمينى كه فرمود : «داوطلب‏ها بيش‏تر بروند» را شنيد ، گفت : بايد بروم و
دوباره اعزام شد .
     پس از يك ماه ، عمليّات محرّم آغاز گرديد و او موفّق شد در سه مرحله از
عمليّات شركت كند ، اما در پايان مرحله سوم در ساعت 3 بعد از نيمه شب در
هنگام كندن سنگر ، ناگاه خمپاره‏اى از متجاوزان پليد بعثى شلّيك و باعث شهادت
او گرديد و به او فرصت وصال معبودش را داد .
 
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !
 
«فرازى از وصيّت‏نامه شهيد رمضان‏على قندى »
 
     درود بر پيامبر خاتم و درود بر خمينى روح خدا و درود بر شهيدان صدر اسلام
تاكنون .
     خدايا ! با نيرو و قدرتى كه به من داده‏اى در اين مقطع از زمان از آن استفاده
مى ‏كنم و دين مبين اسلام را تا جايى كه بتوانم حمايت مى ‏كنم ؛ با وحدت و
يگانگى‏يى كه بين مسلمين جهان انشاءاله مى‏باشد ، نخواهم گذاشت كه ابرقدرت‏ها
خدشه‏اى بر اين اسلام عزيز وارد سازند و تا خون در بدن دارم به دنبال راه شهيدان
گرامى در نزد خدا و رسول خدا ادامه داده و پيرو راهشان مى‏باشم .
     پدر و مادر مهربانم ! تا زمانى كه در زندگى شما بودم چيزى به شما نرساندم و
گاهى از اوقات شما را ناراحت كرده‏ام ، اميدوارم كه مرا ببخشيد و حلال كنيد .
     اى همسر عزيزم ! مرا حلال كن و فرزندانم را به مدرسه بفرست و در هر رشته‏اى
كه آن‏ها استعداد بيش‏ترى دارند ، ثبت ‏نام كن و مقدارى روزه و نماز قضا دارم كه
برايم به‏جا آوريد و از شهادت من ناراحت نباشيد و گريه و زارى نكنيد ؛ فقط براى
امام حسين  علیه السلام  و يارانش گريه كنيد كه براى دين سخت‏ترين شرايط را گذراندند و
راه سعادت را پيمودند و تاكنون كه اين راه ادامه دارد براى ما و آيندگان سرمشق
مى‏باشد .
     تو اى مادر و همسر گرامى ! يك موقع دهن‏كجى نكنى كه باعث خشم خدا گردد
و اين راه سعادت و خشنودى به‏طور كامل نصيب من نگردد .
     هر كس طلبى دارد ، همه را بپردازيد و فرزندان عزيزم و شما را به خدا
مى‏سپارم .
والسّلام عليكم و رحمه ‏اللّه و بركاته
رمضان‏على قندى          

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 745 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 20:00

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 521 تاريخ : چهارشنبه 27 شهريور 1392 ساعت: 1:26

{ نام : حسن
     { نام خانوادگى : شريفى ستوده
     { فرزند : على
     { تاريخ شهادت : 29/7/1362
     { محلّ شهادت : مريوان ـ والفجر 4
     { نوع عضويّت : بسيجى
     {مكان دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده محمّد هلال‏ بن‏ على  علیه السلام  آران

 
     حسن در دوم فروردين 1344 خورشيدى در خانواده‏ اى  مذهبى متولّد شد . در
سال 1350 در دبستان 25 شهريور ميدان بزرگ مشغول تحصيل شد و بعد به خاطر
تغيير محلّ سكونت ، به مدرسه شهيد نوذريان منتقل شد .
     دوره ابتدايى را با موفّقيت پشت سر گذاشت و در مدرسه راهنمايى شهيد
خدمتى ادامه تحصيل داد و اين دوره را نيز با موفّقيت به پايان برد . دوران دبيرستان
را نيز در مدرسه شهيدان عبداللّهى ادامه داد و در سال 1362 ديپلم گرفت .
     با شروع انقلاب اسلامى ايران فعاليّت او شروع و بعد از پيروزى انقلاب فعّاليت
او چند برابر شد . از ابتدا خطّ اسلام را به رهبرى و مرجعيّت امام خمينى پذيرفت و
لحظه ‏اى از اين امر غافل نبود . دشمنى با منافقان و شركت در نماز جمعه و
جماعات و مجالس قرائت قرآن و ادعيه از ديگر فعّاليت‏هاى اوست .
     حسن با تشكيل بسيج آران ، علاقه زيادى به شركت در  بسيج داشت و بر اثر اين
علاقه ، هميشه به بسيج رفت و آمد مى‏كرد . در تاريخ 20/8/1360 براى آموزش
عمومى در بسيج ثبت ‏نام نمود و مدّت پانزده روز دوره آموزش عمومى را نزد
برادران شهيد حمزه‏اى و شهيد ياجدى به پايان رساند .
     سپس براى آموزش دوره مقاومت بسيج ثبت ‏نام كرد و مدّت يك ماه دوره
آموزشى را در آران و قمصر نزد برادر شهيد جهازيان به اتمام رساند و عضو گروه
مقاومت گرديد و تا زمانى كه به جبهه نرفته بود از طرف گروه مقاومت ، شب‏ها را در
بسيج نگهبانى مى‏داد .

     بعد از يك ماه دوره آموزش مخصوص ، به جبهه جنوب اعزام و بعد به منطقه
دهلران اعزام و در عمليّات محرّم شركت نمود .
     پس از بازگشت از جبهه در سال تحصيلى 61 ـ 62 به مدرسه رفت و با موفّقيت ،
تحصيلاتش را به پايان رساند و بعد به مريوان اعزام و بعد از دو روز به منطقه‏اى
به‏نام چال سبز رفت و در اين عمليّات كمك آرپى‏جى‏زن بود .
     او سرانجام بعد از پيشروى چشمگيرى كه توسّط رزمندگان انجام گرفت در
سحرگاه روز جمعه 29/7/1362 برابر با 14 محرّم‏الحرام 1404 ه . ق بر اثر اصابت
تركش خمپاره به ناحيه گردن و دهان به شهادت رسيد .
 
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !
 
«فرازى از وصيّت‏نامه شهيد حسن شريفى ستوده »
 
     پروردگارا ! بر ما صبر و استوارى بخش و ما را ثابت‏قدم دار و براى شكست
كافران يارى فرما . مردمان با ايمان و پاكباخته‏اى كه در راه عشق به اللّه و تبليغ دين
خدا عالى‏ترين ايثارها و بالاترين گذشت‏ها را مى ‏كنند تا جايى كه مال و جان و فرزند
و هر عزيزى را در اين راه فدا مى ‏كنند و تا سرحدّ شهادت براى مبارزه با كفر و ظلم و
بى‏عدالتى مى‏ايستند و شهادت را بزرگ‏ترين سعادت مى‏دانند و انبياى الهى و
امامان دين ، پيوسته پيشروان اين گروه و رهروان اين قافله و به‏طور كلّى رهنما و
رهبران اينان بوده‏اند .
     پدر و مادر مهربانم ! اگر شهادت نصيب من شد ، هيچ ناراحتى به خود راه
ندهيد ؛ صابر و شكيبا باشيد و افتخار كنيد كه چنين فرزندى داشتيد و در راه خدا
داديد ؛ چون ما يك امانتى بيش نيستيم ، چه بهتر كه اين امانت را نزد خدا بسپاريم و
من دوست ندارم در شهادتم گريه و زارى نماييد و از شما مى ‏خواهم  مرا حلال كنيد
و ببخشيد و تعدادى از كتاب‏هايم را به كتابخانه ولى‏عصر (عج) تحويل دهيد .
     برادران عزيزم ! اين است راه شهدا كه همان خون و پيام است ، ادامه دهيد و
دست از يارى امام برنداريد .
     خواهران عزيزم ! اوّلاً حجاب اسلامى خود را حفظ نماييد ؛ چون دشمن از
چادر سياه شما مى‏ترسد . ثانيا به تجمّلات زندگى اهمّيت ندهيد و در فكر زندگى
اخروى باشيد .
     وصيّتم به مردم غيور و شهيدپرور اين است كه اوّلاً امام را دعا كنند كه خداوند
اين وجود ارزنده را تا انقلاب مهدى (عج) حفظ و نگهدارى فرمايد .
     ثانيا اتّحاد خود را حفظ نمايند ؛ زيرا در آن صورت دشمن نمى‏تواند به شما
ضربه و آسيبى بزند .
     خدايا ! وقتى به خاكم مى‏سپارند ، يادم باش ؛ چراكه در زنده بودنم هميشه با تو
بودم و حسين در ميدان شهادت در آن روز نداى «هل من ناصر ينصرنى» را سر داد ؛
اينك ما مى‏گوييم : حسين‏جان ! اگر در آن فضاى داغ و خونين كسى به فريادت
نرسيد و نداى تو را لبّيك نگفت ، ما پيروانت در فضاى گرم و خونين ايران‏زمين
دست مردانگى را مشت كرده و به نداى غريبى و تنهايى‏ات لبّيك مى‏گوييم .
     پدر و مادر گرامى‏ام ! فكر نكنيد اگر به جنگ نمى‏رفتم حالا پيش شما بودم ؛ نه ،
چون خدا در قرآن مى‏فرمايد : كسى كه سرنوشتش كشته شدن در راه خداست ،
خودش با پاى خودش به قتلگاه مى‏رود تا خدا آنچه در دل دارد ، بيازمايد .
     درضمن وصيّت مى ‏كنم اگر خدا توفيق شهادت را نصيبم كرد ، مرا در كنار قبر
شهيد حسين در مسجدى به خاك بسپاريد . والسّلام .
 
حسن شريفى ستوده

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 575 تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 ساعت: 1:07

{نام : على
     { نام خانوادگى : طالبى آرانى
     { نام پدر : ذبيح ‏اللّه
     { تاريخ شهادت : 18/6/1364
     { محلّ شهادت : پنجوين (اشنويه) عمليّات قادر
     { نوع عضويّت و شغل : پاسدار
     { محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

 
     على در 1/1/1342 در محلّه ميدان بزرگ آران در خانواده‏ اى  زحمتكش و
قاليباف به‏ دنيا آمد . تحصيلات ابتدايى ، راهنمايى و متوسّطه را در آموزشگاه هاى
25 شهريور ، نظام وفا و برادران شهيد عبداللّهى با معدل هفده به پايان رسانيد .
     ايّام كودكى و نوجوانى او با شركت در مجالس مذهبى و هيئت‏ها و قرائت قرآن و
تحصيل علم گذشت و با شروع انقلاب اسلامى ، با آحاد مردم انقلابى در
راهپيمايى‏ها همراه شد .
     پس از پيروزى انقلاب اسلامى به فعّاليت در ارگان‏هاى انقلاب پرداخت و
به ‏عنوان  مربّى در كادر آموزشى رزمندگان در بسيج و سپاه به خدمت مشغول شد و
به همراه ساير برادران در احداث پايگاه بسيج آران نيز فعّاليت داشت .
     در سال 62 به مدّت شش ماه در كردستان مسئوليّت آموزش را عهده‏دار بود .
ولى فعّاليت‏هاى رزمى شهيد او را به جبهه‏ هاى نبرد كشاند و در پنج نوبت از طريق
لشكر نجف اشرف (گردان انبيا) در جبهه‏ ها حضور پيدا كرد . يك مرتبه نيز در
عمليّات رمضان از ناحيه دست و صورت مجروح شد .
     شوق ديدار معبود سرانجام در عمليّات قادر به شيرينى وصال مبدّل شد و على
در 18/6/64 در ناحيه پنجوين دعوت حق را با اهداى خون پاك خويش لبيك
گفت ولى پيكر نازنينش هم‏چنان در صحنه نبرد باقى ماند .
     پس از هشت سال مفقودالاثر بودن در 7/8/1372 پيكر مطهّرش در روز شهادت
امّ‏الشّهدا حضرت فاطمه زهرا  عليها السلام تشييع گرديد و در كنار ديگر شهدا به خاك سپرده
شد .
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد

«فرازهايى از وصيّت‏نامه پاسدار شهيد على طالبى »
 
     اى پاسداران ، اى بسيجيان و اى سربازان ! سرباز امام زمان آن سربازى است كه
قبل از اين‏كه به سلاح اسلحه مسلّح شود ، به سلاح ايمان مسلح شود ؛ يعنى پيكار
با نفس كه على  علیه السلام  مى‏فرمايد : پيكار با نفس برترين پيكارهاست .
     برادران من ! سعى كنيد اسلامتان از عملتان جدا نباشد ؛ چنانچه قرآن
مى‏فرمايد : «يا ايّهاالّذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون»اى كسانى كه ايمان
آورده‏ايد ، چرا آنچه را به زبان مى‏آوريد ، عمل نمى‏كنيد .
     برادران من ! به رهنمودهاى امام ، اين كسى كه روح پرتلاطم اسلام در حال
حاضر است ، گوش فرا دهيد و عمل كنيد .
     امام مى‏گويد : نماز شب را حتما بخوانيد . آرى برادران ! در تاريكى شب ،
سكوت شب را بشكنيد و نماز شب را بپا داريد و بدانيد كه اين دنيا جاى قرار و
پايدارى نيست و ما و شما به سراى ديگرى خواهيم رفت و اگر كار نيكى انجام دهيم
اجر آن‏را از خدا خواهيم گرفت .
     برادران ! انقلاب ما براساس رهبرى امام و روحانيّت متعهّد ، مسئول و مبارز
پيروز شده و از شما مى ‏خواهم  هميشه محافظ روحانيت و امام باشيد .

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 782 تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 ساعت: 1:04

{نام : محمّد
     { نام خانوادگى : عظيمى
     { فرزند : ماشاءاللّه
     { تاريخ شهادت : 25/4/1363
     { محلّ شهادت : جادّه انديمشك ـ اهواز
     { نوع عضويّت و شغل : پاسدار
     {مكان دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده محمّد هلال‏ ابن‏ على  علیه السلام  آران

 
     محمّد در 1/1/1343 در خانواده‏ اى  مذهبى و محروم متولّد شد . حركات و
رفتار وى در دوران طفوليت گوياى ذكاوت و تيزهوشى او بود و از كودكى نيز با
سختى‏ ها و ناملايمات زندگى مأنوس شد .
     محمّد تحصيلات ابتدايى را در مدرسه بونصر شيبانى گذراند و به علّت
مشكلات اقتصادى ، در كنار درس به والدين خود در قاليبافى كمك مى‏كرد .
     دوران راهنمايى را در مدرسه شهيد خدمتى گذراند . سال دوم راهنمايى بود كه
در جلسات عقيدتى و سياسى كه در مسجد ملا شكراللّه آران به‏ وسيله شهيد على
عبداللّهى تشكيل مى‏شد ، شركت مى‏كرد .
     در همين زمان بود كه نهضت حضرت امام خمينى شروع شد و هر روز همراه با
امّت حزب‏اللّه در راهپيمايى‏ها شركت مى‏كرد و در پخش اعلاميّه‏ هاى امام فعّال
بود .
     پس از پيروزى انقلاب ، در كتابخانه محلّه فعّاليت چشمگيرى داشت و
پول‏هايى كه با كارگرى به دست مى‏آورد ، براى كتابخانه كتاب مى‏خريد .
     تا سال دوم دبيرستان را در مدرسه شهيدان عبداللهى (آران) سپرى كرد و در
سال 1360 بود كه به علّت علاقه فراوان به حضور در جبهه ، درس را ترك كرد و
چون برادرش نيز در جبهه بود با جلب رضايت والدينش ، روانه جبهه‏ هاى حق عليه
باطل شد و در عمليّات فتح ‏المبين شركت نمود .
     با به پايان رساندن دوم دبيرستان در سال 1361 عضو رسمى سپاه شد و در سال
1362 عازم مأموريّت به دزفول گرديد و در معاونت نيروى انسانى تيپ 28 صفر
مشغول خدمت شد و در تير 1363 در راه رسيدن به آرمان‏هاى مقدّسش به شهادت
رسيد .
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !
 
«فرازى از وصيّت‏نامه شهيد محمّد عظيمى »
 
     به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام خدايى كه همه ما از اوييم و به‏ سوى او
بازمى‏گرديم . به نام خدايى كه صاحب روز جزاست ، روزى كه تمام انسان‏ها پاى
ميز حساب مى‏آيند تا حسابرسى شوند .
     روزى كه كوه‏ها درهم مى‏ريزد و انسان‏ها مانند موج از روى يك‏ديگر حركت
مى ‏كنند و اين روز نزديك است و هر لحظه امكان دارد به وقوع بپيوندد .
     خدايا ، پروردگارا ! از درِ رحمت بر من وارد شو كه طاقت عذاب تو را ندارم .
خدايا ، پروردگارا ! روز قيامت را بر اين بنده حقيرت آسان گردان كه طاقت يك
لحظه ديدن آن صحنه را ندارم و خدايا ! عاقبت ما را ختم به خير بگردان .
     پدر و مادر عزيزم ! بدانيد گاهى اوقات براى رشد درخت اسلام نياز به خون
ماست كه ان‏شاءاللّه اين خون را خدا از من بپذيرد و شما هم از خدا بخواهيد كه اين
امانت را از شما بپذيرد . از اين‏كه هميشه نصيحت مى‏كرديد ، نمى‏دانم با چه زبانى
تشكّر كنم .
     از شما مى ‏خواهم  كه هميشه دنباله‏رو امام خمينى و روحانيّت حاضر در صحنه
باشيد . ان‏شاءاللّه از اين‏كه چند روزى فرزندتان از شما جدا شده است ؛ هيچ
ناراحتى نداشته باشيد بالاخره يك وظيفه اسلامى و شرعى و انسانى ماست كه در
اين جهاد شركت كنيم .
     اين يك موهبتى است كه خدا به ما عطا كرده تا اين‏كه بتوانيم در زندگى تا
اندازه‏اى خود را بشناسيم و در حدّ خيلى ضعيف ، در راه هدف مقدّس او قدم
برداريم .
     ان‏شاءاللّه خداوند همه ما را به وظايفمان آشنا سازد تا در حدّ توان از نيروى
خود به نحو احسن استفاده كنيم . والسّلام .
محمّد عظيمى

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 1079 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:56

{ نام : عبداللّه
     { نام خانوادگى : غفوره آرانى
     { نام پدر : آقامحمّد
     { تاريخ شهادت : 8/9/1357
     { محلّ شهادت : آران ـ جنب مسجد جامع قاضى آران
          خيابان محمّد هلال بن على  علیه السلام
     { نوع عضويّت و شغل : مقنّى ـ مردمى
     { محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

 
     عبداللّه غفوره در سال 1/9/1340 در خانواده‏ اى  مذهبى و مستضعف در محلّه
حجّتيه آران به دنيا آمد .
     پدر او يك كشاورز ساده و مادرش قاليباف بود كه از اين طريق يك خانواده نُه
نفره را اداره مى‏ كردند . لذا شهيد عبداللّه از همان دوران كودكى با لمس محروميت
و تنگدستى‏هاى خانواده‏اش ، تلاش كرد تا در مدّتى كم با كسب مهارت در
كشاورزى و قاليبافى ، پدر و مادر خود را يارى كند . به اين دليل و با فقدان امكانات
كافى براى تحصيل ضمن برخوردارى از استعداد سرشار نتوانست به تحصيل
بپردازد و فقط يك سال در كلاس‏هاى شبانه سواد خواندن و نوشتن را آموخت .
     شهيد غفوره در طول حيات خود فردى متين ، آرام ، كم‏سخن و خوش‏برخورد
بود . در ايّام جوانى به كارگرى و قنايى مشغول بود كه بهار عمر اين جوان پرتلاش به
انقلاب اسلامى مردم شريف ايران در سال‏هاى 56 و 57  گره خورد .
     خانواده شهيد غفوره همواره حضورى فعّال در راهپيمايى‏هاى عليه رژيم
ستمشاهى داشتند به‏طورى‏كه چندين مرتبه هنگام تظاهرات و درگيرى‏ها مورد
تهديد عمّال رژيم قرار گرفته بودند . تا جايى كه يك بار در تاريخ 28/7/1357
عبداللّه توسّط مزدوران شاهنشاهى بازداشت و به مدّت دو روز مورد اذيّت و آزار
مأموران در پاسگاه ژاندارمرى آران قرار گرفت و متعاقب آن به دادگاه نظامى كاشان
انتقال داده شد كه با پيگيرى برخى افراد با نفوذ آزاد شد .

     با اوج‏گيرى حركت انقلابى مردم ايران ، به پاس احترام به شركت و حضور فعّال
مردم و جوانان انقلابى آران و بيدگل در راهپيمايى‏هاى شهر كاشان ، در راهپيمايى
روز 8/9/1357 آران و بيدگل ، جمع كثيرى از مردم كاشان شركت نموده كه يك
روز تاريخى براى قيام مردم اين شهر رقم خورد .
     در اين روز مزدوران رژيم به صفوف تظاهركنندگان هجوم بردند كه منجر به
مجروح شدن چند تن از تظاهركنندگان شد .
     برادر غفوره درحالى‏كه بيش از شانزده سال نداشت در اين روز و در ساعت
30/10 صبح در خيابان امام‏ زاده محمّد هلال مقابل مسجد قاضى آران بر اثر
اصابت گلوله دژخيمان شربت شهادت نوشيد و با ايثار خون سرخش ، خروش
حماسى مردم انقلابى اين سامان را تشديد كرد .
     پس از شهادت اين شهيد عزيز ، مردم پيكر مطهّرش را به منزلشان رسانده ولى با
توجّه به تهديدات مأمورين رژيم ، مردم پيكر شهيد را تا شبانگاه از اين خانه به آن
خانه جابه‏جا كردند تا از ديد مأموران مخفى بماند .
     بالاخره با تعهّد چند نفر از افراد صاحب نفوذ ، در ساعت 12 شب و به‏طور
مخفى و خيلى آرام ، پيكر اين شهيد مظلوم در جوار امام‏ زاده محمّد هلال بن
على  علیه السلام  به خاك سپرده شد و به جمله رستگاران پيوست .
     جلسات يادبود اين شهيد ، شور و هيجان خاصّى به حركت پرجوش و خروش
مردم اين منطقه در روند پيروزى انقلاب اسلامى بخشيد .
 
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 630 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:51

{ نام : على ‏محمّد
     { نام خانوادگى : غفوره آرانى
     { نام پدر : آقامحمّد
     { تاريخ شهادت : 17/2/1361
     { محلّ شهادت : پادگان حميد خرّمشهر ـ بيت ‏المقدّس
     { نوع عضويّت و شغل : كارگر ـ بسيجى
     { محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

 
     على ‏محمّد (حبيب ‏اللّه) غفوره در 10 آبان سال 1335 ، در يك خانواده مذهبى
در محلّه حجّتيه آران متولّد شد .
     وى به‏ علّت علاقه‏اى كه به علم داشت در دوره‏هاى شبانه تا مقطع ششم ابتدايى
به تحصيل ادامه داد و در دوران قبل از انقلاب درحالى‏كه به قاليبافى مشغول بود ،
در هيئت‏ها و مجالس مذهبى فعّالانه شركت مى‏كرد . و از جمله مسئولين كتابخانه
محلّه حجّتيه بود .
     او يار و مددكار محرومان و بيچارگان بود و هميشه دلسوزانه به آنان خدمت
مى‏كرد و همواره در خانه او روى فقرا و دردمندان باز بود .
     وى در تظاهرات زمان انقلاب و پخش اعلاميه‏هاى حضرت امام در سطح شهر
حضور چشمگيرى داشت .
     در سال 1358 با تشكيل سپاه به عضويّت آن درآمد و با شروع جنگ تحميلى
رهسپار جبهه‏ هاى حق عليه باطل شد و در گردان ميثم از تيپ وليعصر (عج)
مشغول به نبرد شد .
     پس از مدّتى كه در سپاه بود ، استعفا داد ولى با عضويّت بسيجى در هفدهم
شهريور 1361 در عمليّات پيروزمندانه بيت ‏المقدّس  شركت كرد و در منطقه پادگان
حميد بر اثر اصابت گلوله به آرزوى خود رسيد و شربت شهادت را نوشيد .
     خاطرنشان مى‏گردد از برادر شهيد على ‏محمّد غفوره يك فرزند پسر به‏نام اباذر
به يادگار مانده بود كه به رحمت ايزدى پيوست .
 
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد

«فرازى از وصيّت‏نامه برادر شهيد على ‏محمّد غفوره »
 
     شهادت ، نهر آبى است كه شهيد به‏واسطه شنا در آن به اقيانوس بى‏كران و
بى‏همتا و بى‏نهايت مى‏رسد و شهادت ، شربت گوارايى است كه شهيد با نوشيدن
آن عطش قلبش آرام مى‏گيرد .
     اگر من در پيش شما نيستم ، نگران نباشيد ؛ چون من امانتى بودم از خدا به
دست شما و حالا به خودش بازگشتم .
     پدر و مادرم ! گريه به حال من نكنيد و اگر گريه مى‏كنيد به جان همه شهدا آرام
گريه كنيد كه دشمن از گريه شما شادى نكند و شما اگر شاد باشيد به خدا ما هم شاد
خواهيم بود . چون دشمن درحال گريه است .
     برادران و خواهران ! سپاه اسلام را يارى كنيد . اين سپاه جنگ اُحد و بدر است .
اگر توانايى داريد به يارى اين سپاه به‏ پا خيزيد .
 

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 671 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:47

{ نام : على
     { نام خانوادگى : مشرقيان آرانى
     { فرزند : محمّدرضا
     { تاريخ شهادت : 1/12/1360
     { محلّ شهادت : چزابه ـ عمليّات چزابه
     { نوع عضويّت و شغل : بسيجى ـ قالى‏بافى و كشاورزى
     {محلّ دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده محمّد هلال‏ بن‏ على  علیه السلام  آران
 

     على در تاريخ 1/1/1342 در خانواده‏ اى  مذهبى در آران ديده به جهان گشود .
او دوره ابتدايى را طى نمود و با توجّه به فقر خانوادگى به كمك پدر شتافت و به
شغل كشاورزى و قاليبافى مشغول شد .
     با شروع جنگ تحميلى ، عشق و علاقه زيادى به جهاد در راه خداوند داشت و
هميشه در خانه صحبت از شهادت مى‏ كرد . او مى‏گفت دعا كنيد تا من هم شهيد
شوم . سپس با اصرار زياد ، رضايت خانواده را جلب نموده و از سوى بسيج سپاه
آران و بيدگل به اهواز اعزام شد و دوره آموزش نظامى را در گلف اهواز به صورت
فشرده طى نمود و با توجّه به حملات گسترده دشمن به مناطق مرزى ، وارد منطقه
شد .
     اين‏طور كه همرزمان او مى‏گويند ، ايشان وقتى وارد منطقه شدند ، گويا عطر
دل‏انگيز شهادت بر مشامش خورده بود و هميشه حرف از شهادت و شهيد شدن
مى‏زد و به همرزمان ، شهادت خود را مژده مى‏داد . گويا خود را لايق شهادت
مى‏ديد » . بنابراين در انتظار شهادت لحظه‏شمارى و روزها را سپرى مى‏كرد تا اين‏كه
زمزمه عمليّات به گوش رسيد و بايد گردان وارد عمليّات مى‏شد .
     وقتى دستور عمليّات صادر شد او به اتّفاق ساير رزمندگان وارد عمليّات چزّابه
شدند و مظلومانه با دشمن جنگيدند و در 1/12/1360 به عشق ديرينه خود كه
همانا شهادت بود ، رسيد . باشد كه خداوند او را با سالار شهيدان حضرت
اباعبداللّه‏الحسين  علیه السلام  محشور فرمايد .
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !

«فرازى از وصيّت‏نامه شهيد على مشرقيان آرانى »
 
     وصيتم به مردم شهيدپرور آران ! دست از امام عزيز و انقلاب اسلامى برنداريد و
حرف‏هاى امام عزيز را از دل و جان گوش داده و به آن جامه عمل بپوشانيد و حافظ
انقلاب باشيد . بسيج را كه امام عزيزمان فرمان تشكيل آن را داده ، تقويت كنيد .
     پدر و مادر عزيزم ! آن يك دستگاه موتور كه به نام خودم مى‏باشد به بسيج
مى‏بخشم تا آن را براى حفظ و پاسدارى از انقلاب استفاده كنند .
     مردم عزيز ! قرآن را پاس بداريد و از آن براى راهنمايى زندگى بهره‏بردارى كنيد .
قرآن را زياد بخوانيد . مردم عزيز و بزرگوار آران و بيدگل ! مجالس عزادارى
اباعبداللّه الحسين  علیه السلام  و چهارده معصوم  عليهم‏السلام را گرم نگه داريد .
     و امّا وصيتم به پدر و مادر عزيزم !
     پدر و مادر عزيزم ! مرا حلال كنيد ، اگر كوتاهى از من سر زده مرا عفو كنيد و
دست شما را مى ‏بوسم .
     پدر و مادر عزيزم ! ان‏شاءاللّه اگر شهيد شدم ، صبور باشيد و به خدا توكّل كنيد و
اگر مى‏خواهيد گريه كنيد به مظلوميّت امام حسين  علیه السلام  و على ‏اكبر  امام حسين  علیه السلام
گريه كنيد و لباس مشكى به تن نكنيد زيرا من به آرزوى خودم كه همان شهادت در
راه خداست ، رسيده‏ام و بدانيد من شهيد مى‏شوم و ديگر برنمى‏گردم .
     خواهرانم ! مرا ببخشيد و زينب‏وار زندگى كنيد و حضرت زهرا  عليها السلام  و حضرت
زينب  عليها السلام  را در زندگى خود الگو قرار دهيد .
     برادر عزيز ! مرا حلال كنيد و نماز و قرآن را فراموش نكنيد و اين انقلاب را پاس
بداريد ، دنباله‏رو امام باشيد .
 
والسّلام         
على مشرقيان آرانى

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 907 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:44

{نام : محمّد
     { نام خانوادگى : مشرقيان آرانى
     { نام پدر : نوروز
     { تاريخ شهادت : 8/4/1366
     {محلّ شهادت : منطقه عمليّاتى سردشت ـ عمليّات نصر 5
     {نوع عضويّت و شغل : بسيجى ـ دانش ‏آموز
     {مكان دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده محمّد هلال‏ بن‏ على  علیه السلام  آران
 

     در سحرگاه بيستم ارديبهشت سال 1348 در خانواده‏ اى  مذهبى كودكى چشم به
جهان گشود كه نام او را همنام بهترين مخلوق خداوندى يعنى پيامبر بزرگ اسلام ،
حضرت محمّد  صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله  ناميدند .
     در مهرماه 1354 در سنّ شش سالگى به مدرسه رفت و دوران دبستان را در
مدارس شهيدان نوذريان و شهيدان غفوره به پايان رسانيد و از همان اوان كودكى در
مجالس و جلسات قرآن شركت فعّال و مؤثّرى داشت و دوران راهنمايى را در
مدرسه شهيد خدمتى ثبت ‏نام نمود كه مقارن با آغاز جنگ تحميلى بود .
     شور و شوق رفتن به جبهه و دفاع از وطن اسلامى و حفظ اسلام عزيز ، ذهن او را
روشن ساخت ولى به‏علّت كمى سنّش نتوانست در جبهه حضور پيدا كند ، اما
فعّاليت ‏هاى خود را در پشت جبهه رها نساخت و شركتى فعّال در بسيج و
پايگاه‏هاى مقاومت داشت .
     با اين حال او منتظر فرصتى بود تا بتواند در جبهه حضور پيدا كند ، بنابراين پس
از پايان دوران راهنمايى ، تحصيلات خود را در رشته علوم تجربى ادامه داد و در
پايان سال براى آموزش نظامى به اصفهان رفت و به جبهه‏ هاى حق عليه باطل اعزام
شد .
     او اوايل مهرماه به آران بازگشت و تحصيلات خود را در رشته رياضى فيزيك
ادامه داد و با موفّقيت به پايان رساند . مجدّدا در تاريخ 18/9/65 همراه با ديگر
دانش ‏آموز ان مدرسه شهيدان عبداللهى براى حضور در جبهه روانه ميدان نبرد شد و
در چند عمليّات مختلف شركت كرد . نقش او در اين عمليّات‏ها مين‏روبى و
تخريب‏چى بود .
     سرانجام روح پرافتخار و بااستقامت و شجاع بسيجى مخلص در روز
8/4/1366 در عمليّات پيروزمند نصر 5 در منطقه عمليّاتى سردشت بر اثر اصابت
تركش خمپاره به‏سوى معبودش پر گشود و در جوار قرب الهى مأوا گزيد .
     تشييع جنازه مطهّرش همراه با پيكر همرزم دلاورش شهيد على ‏اصغر طاهرى در
روز دوشنبه 15/4/66 با حضور امّت حزب‏اللّه به طرز باشكوهى برگزار شد .
 
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !
 
«فرازى از وصيّت‏نامه شهيد محمّد مشرقيان »
 
     اينجانب محمّد مشرقيان بنا به وظيفه شرعى و دينى خود لازم دانستم كه چند
كلامى را به ‏عنوان  وصيّت ، هرچند كوتاه با شما امّت شهيدپرور و خانواده‏ام داشته
باشم ؛ البته من كوچك‏تر از آنم كه بتوانم وصيّتى به شما بكنم .
     پيامم به امّت شهيدپرور : اى امّت شهيدپرور كه به حق وظيفه خود را به نحو
احسن در پشت جبهه انجام داده‏ايد ! بدانيد كه امروز مملكت اسلامى و جبهه‏ ها به
كمك و ايثار و فداكارى بيش‏ترى نياز دارد و هرچه در گذشته كمك مى‏كرديد ، امروز
وضعيت جنگ طورى است كه بايد بيش‏تر به جبهه رسيدگى شود و خداوند بر ما
منّت نهاد و فردى را براى ما فرستاد كه بهترين و داناترين ما و نايب آقا امام زمان
(عج) است و ما با اين وسيله از بدبختى و گمراهى و از يوغ استكبار شرق و غرب
نجات يافتيم . پس ما مديون او هستيم و بايد دَين خود را نسبت به او و به اسلام ادا
كنيم .
     وصيّت به پدر و مادرم : پدر و مادر مهربانم ! اگر در آن دنيا جزء افراد صالح و
نيكوكار بوديم براى اين است كه سايه پربركت امام عزيز و بزرگوار بر شما بود .
     شما خيلى براى من زحمت كشيديد و از جان و مال خودتان مايه گذاشتيد و مرا
بزرگ كرديد و به مدرسه فرستاديد و من چنين بينشى پيدا كردم كه از امامم پيروى
كنم و به نداى او لبّيك گويم و تمام اين‏ها را مديون زحمات شما ميدانم .
     اين را بدانيد كه در اين برهه از زمان ، مملكت اسلامى احتياج به كمك و جبهه
احتياج به نيرو دارد ، پس اگر كسى در خانه بماند و به فكر خودش باشد و بگويد كه
ديگران به جبهه مى‏روند و اين همه نيرو در جبهه هست و ديگر كار به ما ندارند ،
شايد گناه بزرگى مرتكب شده است .
     ما كه مى‏گوييم اى كاش ! در روز عاشورا بوديم و امام حسين  علیه السلام  را يارى
مى‏كرديم ، حالا موقعى است كه بايد به يارى حسين زمان بشتابيم و حرف خود را با
عمل ثابت كنيم .
     وصيّتم به خواهرانم : مرا حلال كنيد و حجابتان را حفظ كنيد .
     وصيّتم به برادرم : خوب درس بخوان تا با درس خواندنت وقتى بزرگ شدى
بتوانى به جامعه خدمت كنى و اين‏همه خرابى و ويرانى كه دشمن براى ما ايجاد
كرده به‏وسيله تو و امثال تو ساخته شود و درضمن راه شهدا و افراد صالح را ادامه
بده و بيش از من در مساجد و مجالس عزادارى امام حسين  علیه السلام شركت كن و
اميدوارم علاقه‏ات به اين جور مجالس بيش‏تر شود و مبادا با افراد ناباب نشست و
برخاست كنى و زندگى سعادتمند آخرت را از دست بدهى .
     وصيّتم به دوستانم : خوب درستان را بخوانيد و فقط درس را هدف خود قرار
ندهيد ، در كنار درس به مسائل معنوى و سياسى هم اهميت دهيد . از شما
مى ‏خواهم  مرا حلال كنيد .
 
محمّد مشرقيان ـ 19/2/1366

 

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 633 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:41

 

{ نام : جواد
     { نام خانوادگى : نيك‏پور آرانى
     { نام پدر : عزيزاللّه
     { تاريخ شهادت : 4/1/1361
     { محلّ شهادت : منطقه غرب شوش و دزفول (فتح ‏المبين)
     { نوع عضويّت و شغل : كارگر ـ بسيجى
     {محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

 
     جواد در سال 10/6/1334 در آران و در يك خانواده مذهبى و مستضعف چشم
به جهان گشود . هفت ساله بود كه تحصيلاتش را در دبستان بونصر شيبانى آغاز كرد
و با تنگدستى به تحصيلاتش ادامه داد تا موفّق به دريافت سيكل شد .
     در سنّ هجده سالگى ازدواج كرد و پس از گذشت يكسال به خدمت مقدّس
سربازى فراخوانده شد .
     پس از اتمام دوران سربازى به همراه همسرش مشغول قاليبافى شد و تقريبا يك
سال بعد به ‏عنوان  كارگر در كارخانه قاليبافى راوند كاشان استخدام گرديد .
     او از طرف كارخانه براى آموزش دوره بهيارى به مدّت يك ماه به تهران اعزام
شد و در اسفند 1360 داوطلبانه براى كمك به مجروحين جنگ راهى جبهه‏ هاى
نبرد گرديد .
     شهيد در عمليّات ظفرمندانه فتح ‏المبين شركت جُست و در حين درگيرى
درحالى‏كه مشغول پانسمان يكى از مجروحين در داخل آمبولانس بود ، بر اثر انفجار
خمپاره‏اى دچار آتش‏سوزى شد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
     از اين شهيد عزيز چهار فرزند به يادگار مانده است .
 
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد
 
 

«فرازهايى از وصيّت‏نامه برادر شهيد جواد نيك‏پور »
 
     پدر عزيز و مادر مهربانم و خواهر عزيزم !
     من كه الان به جبهه حق عليه باطل رهسپار گشته‏ام ، مى ‏خواهم  كه هم‏چون
رزمندگان در پشت جبهه كوشا و از هرگونه كارى كه براى اسلام عزيز مفيد باشد ،
دريغ نفرماييد .
     از خواهران و برادرانم خواهش مى ‏كنم تا پيروزى رزمندگان عزيز بر نيروهاى كفر
صدامى از هيچ‏گونه كوشش و كمكى به نيروهاى اسلام حتى دعاى شما كه بدرقه
راه آنان مى‏باشد ، دريغ نفرماييد .
     پدر و مادر عزيز و همسر مهربانم ! از شهيد شدن من هيچ‏گونه ناراحتى در دل راه
ندهيد . در شهيد شدن من بايد بسيار خوشحال شويد كه يك فرزندى ناقابل ، فداى
اسلام نموده‏ايد و فخر نماييد به شهيد شدنم .
     اگر من شهيد شدم (ان‏شاءاللّه كه اميدوارم شهيد شوم) گريه بر سر مزارم نكنيد
كه باعث خوشحالى منافقين كه روسياهِ از اين دنيا و آخرت هستند ، مى‏باشد .
     همسرم ! مى ‏خواهم  مثل حضرت فاطمه  عليها السلام  زندگى كنى و هيچ‏گونه كارى كه
باعث ناراحتى بشود انجام ندهى و از فرزندانم خوب نگهدارى نمايى تا در آينده هر
كدام يك انسان فداكار باشند .

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 612 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 19:07

 

نام: سیدحسین
نام خانوادگي : جدّی آرانی
فرزند : سیّد امیر
تاريخ شهادت : 1361/9/14
محلّ شهادت : موسیان –عملیات محرّم
نوع عضويّت و شغل : بسیجی –قالیباف 
محلّ دفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی (ع) آران


سیّد حسین در نهم شهریور ماه 1324 در آران به دنیا آمد .
وی تحصیلات خود را تا پایان دوران ابتدایی ادامه داد و سپس به شغل کارگری و قالیبافی پرداخت . او در امور فرهنگی مسجد محلّه ( اذان گویی و ...) فعّالیّت داشت وبا شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران ، در همان سال های اوّل جنگ ( اسفند ماه سال 1360) برای شرکت در عملیات فتح المبین و آزادسازی مناطق وسیعی از خوزستان ( غرب دزفول ) از چنگال دشمن متجاوز عراقی عازم میادین نبرد شد .
با این که او متأهل و دارای پنج فرزند ( چهار دختر و یک پسر  بود و برای اداره زندگی با مشکلات مواجه بود ، مجدّداً در عملیات محرّم ( منطقه دهلران) شرکت نمود که در نهایت در همین عملیات در تاریخ 1361/9/14 به شهادت رسید .
 

روحش شاد و راهش پررهرو باد !

 
 
 فرازي از وصيّت نامه شهيد سیّد حسین جدّی آرانی :

- پدر و مادر و همسر عزیزم ! اکنون ساعاتی دیگر عملیات علیه متجاوزین بعثی شروع می شود ، با شما خداحافظی می کنم . صبر و استقامت داشته باشید .
حجاب و خون شهیدان را حفظ کنید . امام خمینی (ره) را تنها نگذارید .
شب گذشته شهید رجایی را در خواب دیدم با ایشان درد و دل نمودم . او گفت : « اگر کاری داشتی به دفتر من بیا ، هر کاری از دستم برآید ، برایت انجام می دهم » .
احساس می کنم خیلی سبک شده ام و مثل پرنده ای می خواهم پرواز کنم .برگرفته ار سایت ستارگان کویر

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 732 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:36

 

نام: ابوالفضل
نام خانوادگي : ستـّاري آراني   
فرزند : محمّدعلي
تاريخ شهادت : 1367/3/4
محلّ شهادت :  شلمچه ( تك عراق )
نوع عضويّت و شغل : بسيجي
محلّ دفن : گلزار شهدای امام‌زاده محمّد هلال بن علي(ع) آران


ابوالفضل ستّاري در تاريخ  1349/10/13 در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف متولّد شد. از همان عنفوان كودكي فردي ملايم، خوش خلق و خوش رفتار بود تا اين كه در سال 1355/7/1 وارد دبستان شد. دوران ابتدايي را در دبستان شهيد غفوره سپري كرد و در سال 1363/7/1 به مدرسه‌ي شهيد مطهري پا نهاد .
در همين سال‌ها بود كه قرآن را با صوت و لحني بسيار شيوا فرا گرفت و به قرائت قرآن و دعاي ندبه علاقة وافري داشت و حتماً هم شركت مي‌كرد .
در قرائت قرآن محلّة سرمحلّه زماني‌كه شهيد ابوالفضل ستّاري شروع به تلاوت قرآن مي‌كرد ، جلسه را سكوت محض فرا مي‌گرفت و در پايان تلاوت ، صداي احسنت همة قاريان او را مورد تشويق قرار مي‌داد.
آن زمان‌ها حافظ قرآن نبود و هركس قاري قرآن بود ، در مسابقات شركت مي‌كرد. او در مسابقات قاريان قرآن اصفهان هم شركت كرده بود و از آن جا نیز لوح تقدير گرفت. عكسي كه در حال تلاوت قرآن در مدرسة مطهري از او گرفته شده ، به يادگار مانده است.
او پس از دوران راهنمايي در سال 1364 به هنرستان علامه طباطبايي رفت.
در فروردين ماه سال 1367 به جبهه‌هاي غرب كشور پا نهاد پس از يك ماه از غرب كشور برگشت.
شهيد ابوالفضل ستّاري فردي قانع بود و حساب همه چيز را در خانواده مي‌كرد و با هر كمبودي مي‌ساخت . اگر نيازي هم از نظر مادّي داشت ، زود به زود به زبان جاري نمي‌كرد . براي مثال اگر از نظر وضع ظاهري لباس كمبود داشت به خانواده ابراز نمي‌كرد . به طوري كه گاهي مادرش به او مي‌گفت چرا نمي‌گويي چيزي مي‌خواهم. او مخارجش را هم بيشتر از راه قاليبافي تأمين مي‌كرد.
ابوالفضل پس از مدّت اندكي كه در لشكر يك سري آموزش‌هاي لازم را كسب نمود ، به خطّ مقدّم جبهة شلمچه اعزام شد و در حالي كه ‌عراق به خطوط مقدّم شلمچه پاتك كرده بود ، شهيد ابوالفضل ستاري از ناحيه ران راست و دست راست به شدت مجروح شده بود.
به گفته دو تن از همرزمانش حاج حسين ذرّتي و محمّد دهقاني ، آن ها شهيد را داخل پتو گذاشتند و حدود 500 متري هم به عقب آورديم ولي چون شدّت آتش دشمن بسيار سنگين و هوا هم گرم بود آن ها نتوانستند شهيد را به عقب بياورند.
با تحقيقاتي كه از همرزمان شهيد شد و در محوري كه پيكر پاكش مانده بود پس از مدّت كوتاهي عملياتي را ايران در شلمچه به نام بيت المقدّس 7 آغاز كرد.
با این حال جنازه وي پيدا نشد تا اين كه در تاريخ 1378/5/15 توسط بنیاد شهید پیکر مطهرش را به خانواده اش دادند .
پيكر پاك و مطهر شهید در بعد از ظهر روز 1378/5/19 تشييع و به گلزار شهداي امام زاده محمّدهلال بن علي برده و به خاك سپرده شد .
 

روحش شاد و راهش پررهرو باد !

 
 

 فرازي از دست نوشته شهيد ابوالفضل ستاري آراني:

- براي نيل به كمال و سعادت راهي جز تمسك به آيات الهي و سيره و سنّت اهل بيت عليهم السّلام نداريم. بنا بر آيه قرآن بايد ، به ريسمان الهي چنگ زده و مطيع او باشيم .
وقتي در اين راه قدم نهاديم ، آن گاه است كه رو به سوي خليفه الله كرده و شايستگي جانشيني خدا روي زمين را كسب خواهيم كرد. اميد كه خداي مهربان به ما توفيق بندگي كردن را عطا فرماید. برگرفته از سایت ستارگان کویر

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 711 تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 ساعت: 1:06

 

نام: حسن آقا
نام خانوادگي : مطیعی
فرزند : علی
تاريخ شهادت : 1360/12/1
محلّ شهادت : تنگه چزابّه –عملیات مولای متّقیان
نوع عضويّت و شغل : بسیجی –آزاد 
محلّ دفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی (ع)آران

حسن آقا در اوّل اردیبهشت ماه 1342 درست در همان سالی که امام خمینی فرمودند : « یاران من در گهواره و قنداق هستند » ، در محلّة بازار آران به دنیا آمد .
پدر و مادرش در قسمتی از خانه ای که دور تا دورش را همسایه های متعدد ساکن بودند ، در اتاقی مختصر و کوچک به شغل قالیبافی مشغول بودند و البته پدر او بعدازظهرها به شغل سلمانی در میدان 17 شهریور می پرداخت .
نام او را حسن آقا گذاشتند تا همنام امام حسن مجتبی (ع) ، فرزند برومند حضرت علی (ع) باشد .
حسن در این منزل قدیمی ، با فرزندان دیگر خانواده بزرگ شد تا این که برای تحصیل در دوره ابتدایی ، در مدرسه میدان 17 شهریور مشغول به تحصیل گردید و پس از پایان دوره ابتدایی ، دوره راهنمایی را در مدرسه شهید خدمتی ثبت نام و پس از یک سال تحصیل در این مدرسه به دلیل مشکلات زندگی از ادامة تحصیل خودداری کرد .
در کاشان نزد دایی خود که استاد بنّا و معمار بود ، مشغول به کار شد و پس از چندی توانست فنون این کار را آموخته و تجربه کافی را کسب نماید و با موتوری که از مختصر پس انداز خود تهیّه کرده بود ، روزهای پنج شنبه و جمعه از کاشان به آران می آمد و بعضی اوقات به ترمیم و ساخت و ساز منزل پدر و آشنایان می پرداخت .
حسن آقا در این سال ها تمامی دستمزد خود را برای پدر و مادرش می فرستاد و برای آن ها کمک بزرگی در حلّ مشکلات خانواده بود . چون او دارای یک خواهر و برادر دوقلو شده بود و قبل از اعزام به جبهه با دستمزد خود مقدار زیادی مواد خوراکی برای خانواده اش تهیه کرده بود .
او ضمن کار بنّایی ، به صورت پاره وقت در رشته های رزمی و کشتی نیز فعّالیّت داشت و همیشه با دوستانش همچون شهیدان دهقانی و شیپوری در چمن میدان 17 شهریور کشتی می گرفتند و ورزش می کردند و شب ها در پایگاه بسیج مسجد خالو واقع در خیابان آیت الله طالقانی کاشان فعّالیّت می کرد .
او هیچ گاه نماز خود را ترک نمی کرد و به این فریضة الهی اهمیّت می داد . روزهای جمعه هر هفته نیز در نماز سیاسی –عبادی جمعه شرکت می کرد .
سرانجام شور جبهه و دفاع از وطن در سر او و دوستانش بوجود آمد و با این که پدر و مادر او با این امر مخالفت می کردند ولی سرانجام آن ها را قانع کرده و با یکی از رفقایش به نام علی مشرقیان که همسایه بودند ، در بسیج ثبت نام نموده و در سال 1360 عازم جبهه شدند .
پس از فراگیری آموزش نظامی ، در عملیات علی بن ابی طالب (ع) شرکت کردند . نام منطقه عملیاتی که آن ها در آن حضور داشتند ، تنگة چزابّه بود که به گفته سران و فرماندهان جنگ : « حفظ این منطقه از وطن برای کشور بسیار مهم بود و به هر صورتی باید آن را از تجاوز دشمن حفظ می کردند » .
بله ، حسن آقا و دوست همرزمش علی مشرقیان که به گفتة دوستان رزمنده و دست نوشته هایشان آر پی جی زن و کمک آر پی جی زن بودند ، بعد از شرکت در این عملیات و جانفشانی در نبرد با دشمن متجاوز ، به فیض شهادت نائل آمدند .

 روحش شاد و راهش پررهرو باد !
 
 
فرازي از وصيّت نامه شهيد حسن آقا مطیعی :

- امّا هدفم از آمدن به جبهه ؛ موقعی که دین خدا در خطر باشد و غارت گران از هر سو بر حرمت های ما بتازند ، چگونه می توان خاموش نشست ؟ مسلّم است انسانی که خود را مسلمان می داند خاموش نمی نشیند و من هم تنها به خاطر همین هدف به جبهه قدم نهادم و امیدوارم که خداوند این کار کوچک مرا قبول نماید .
- الهی ! تو خو شاهدی من هیچ هدفی ندارم جز اسلام .
- مادر جان ! در هنگام مشکلات ، اوّل به خدا توکل کنید ، که توکل ، سختی ها را از بین می برد .
- خواهرم ! حجابت را از یاد مبر و فاطمه وار در حفظ حجابت بکوش . زیرا که اسلام تأکید فراوان به حفظ حجاب می کند .
- برادرانم ! از همه شما می خواهم که اسلحه خونینم را به دست بگیرید و با دشمن زبون مبارزه ای پیگیر انجام دهید و برای اسلام بکوشید که اسلام سخت به شما نیازمند است و هیچ وقت امام را فراموش نکنید ، زیرا امام بود که ما را از دست کفّار نجات داد و ما را از همه مشکلات نجات داد و همه را به اسلام دعوت کرد .
- دوستان من ! تنها خواهشی که از شما دارم مبادا که از یاد خدا غافل شوید و پنجه های خونین مادّی گری ، شما را به اسارت درآورند که اگر چنین شود آن روز دشمنان شما جشن می گیرند .
- قرآن را بخوانید و دعا کنید و دست از اطاعت و یاری امامتان برندارید ، که اگر پیروی و اطاعت از امامتان نکنید ، بار دیگر دشمنان بر شما تسلّط پیدا خواهند کرد و فاتحة اسلام خوانده خواهد شد .

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 725 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:30

خاطره ای از زبان مادر شهید

تقدیم به شهدای دانشجو؛

 عینی! دانشگاه قبول شدی! 
 
اسمش عین ا... بود ولی دوستانش صداش میکردند«عینی».
 یک کفش کتانی داشت. از او میپرسیدم: چرا مثل بقیه جوونا کفش نمی‌خری؟ می‌گفت:
_مادر! این کفش دو تا خوبی داره: یکی این که در دل شب که میخوام برم اعلامیه‌های آیت ا... خمینی را پخش کنم، مزاحم خواب و آرامش شما نمیشم و دیگه این که اگه مأموران شاه تعقیبم کردند، با کتانی بهتر میتونم فرار کنم.
خبر شهادتش رو برای ما آورده بودند ولی هنوز به کسی نگفته بودیم.
دوستش اومد در خونه، با خوشحالی گفت: عینی! عینی دانشگاه قبول شدی! باید شیرینی بدی!
گفتم: عینی قبلا یه دانشگاه دیگه قبول شد، رفت اون جا...عینی شهید شد...

******

فاطمه رمضانی مقدم / به نقل از مادر شهید عین الله نیکوفرد آرانی

منتشر شده در: روزنامه ی قدس خراسان

تاریخ انتشار مطلب: 1391/9/20

http://www.qudsonline.ir/

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 643 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 20:25

 

{نام : محمّد
     { نام خانوادگى : نيكوفرد
     { نام پدر : ماشااللّه
     { تاريخ شهادت : 9/3/1365
     {محلّ شهادت : پل فاو در اروندرود ـ والفجر 8 بمباران هوايى
     {نوع عضويّت و شغل : جهاد سازندگى ـ مهندس جهاد
     { محل دفن : گلزار شهداى امام‏ زاده هلال بن على  علیه السلام  آران

 
     محمّد در اوّل تير 1336 در يك خانواده مذهبى و با ايمان و مستضعف در آران
قدم به عرصه گيتى نهاد . خانواده ‏اش به‏علّت عشق وافر به اهل‏بيت  عليهم ‏السلام نام او را
محمّد گذاشتند .
     او در سنّ شش سالگى پس از گذراندن دوران پرمشقّت كودكى وارد مدرسه
ابتدايى 25 شهريور شد . پس از سپرى نمودن دوران دبستان و راهنمايى ، وارد
دبيرستان شد و ديپلم خود را در خرداد 1354 دريافت نمود .
     محمّد در همان سال در آزمون سراسرى كنكور شركت كرد و در رشته‏هاى
مختلف از قبيل رشته رياضى و فيزيك مدرسه عالى علوم كاشان و رشته نسّاجى و
رشته رياضى تربيت معلّم و دانشسراى شميرانات تهران قبول شد كه محمّد رشته
نسّاجى را انتخاب نمود .
     او در مورد علّت انتخاب رشته نسّاجى مى‏گفت : «در اين رشته سر و كار من با
افراد كارگر و بيچاره خواهد بود تا شايد بتوانم كمكى به آن‏ها بكنم » .
     او از اوّلين كسانى بود كه در برپا كردن تظاهرات و راهپيمايى چه در داخل
دانشكده و چه در خارج آن تلاش وافر داشت و در اكثر راهپيمايى‏هاى عليه رژيم
پهلوى ، وظيفه خود را ايفا مى‏كرد .
     او هميشه در پيشاپيش اين صفوف بود و در پخش اعلاميه‏ها و نوارهاى امام
خمينى در منازل و ميان برادران و مطالعه كتاب‏هاى امام تلاش زيادى داشت و اين
مبارزات را تا لحظات آخر رژيم منفور پهلوى ادامه داد .

     بعد از پيروزى انقلاب اسلامى براى تحصيل از كاشان به شاهين‏شهر اصفهان
منتقل شد . ايشان از جمله اوّلين كسانى بودند كه به جهاد روى آورده و مشغول به
خدمت شد .
     در تاريخ 7/2/1361 با اصرار فراوان ، از طريق جهاد عازم مناطق جنوب كشور
شد و مسئوليّت‏هايى نيز به‏عهده ايشان گذاشتند و در اين زمان بود كه به‏وسيله نامه
به محمّد ابلاغ شد تا در كلاس درس شركت كند ولى ايشان توجّهى به اين موضوع
نداشتند و مى‏گفتند : «هر كجا و هر مدركى داشته باشيم بايد به اين انقلاب خدمت
كنيم ، پس من از اين راه بهتر مى‏توانم خدمت كنم » .
     او در 25/4/1361 مجدّدا به طرف جبهه‏ هاى جنگ شتافت و بعد از چندين ماه
به محلّ كار خود در جهاد سازندگى بازگشت و مسئوليّت كميته كشاورزى جهاد
سازندگى را پذيرفت وليكن باز راضى نمى‏شد و مى‏گفت بايد به مناطق مستضعف
رفت و خدمت كرد ؛ به همين علّت محمّد گاهى براى تحقيقات و رسيدگى به
مشكلات مردم محروم كردستان به آن‏جا مى‏رفت .
     او پس از چندى با موافقت مسئول جهاد سازندگى اصفهان (شهيد فارسى) روانه
شهرستان اردستان شد و با قبول سرپرستى جهاد اردستان شروع به كار كرد . مردم
روستاهاى اطراف اردستان به‏خاطر طرح‏هايى كه جهت آبرسانى به روستاها و
برنامه‏ريزى براى احداث جادّه به مناطق دوردست انجام داده بود ، علاقه وافرى به
ايشان داشتند .
     محمّد به علّت مشكلاتى كه برايش پيش آمده بود ، مجبور شد كه جهاد
سازندگى اردستان را به قصد جهاد سازندگى آران و بيدگل ترك كند . امّا كار در جهاد
او را قانع نمى‏كرد و همواره به جبهه فكر مى‏كرد . از اين‏رو براى شركت مجدّد در
جبهه‏ ها ، مراحل مقدّماتى آموزش پل‏سازى را فراگرفت و در 20/12/1364 از
سوى جهاد سازندگى اصفهان وارد منطقه فاو شد و بلافاصله به كمك همكارانش
شروع به ساختن پل روى اروندرود كردند .
     وقتى كه پس از مدّتى به مرخصى آمد بر اثر خواب‏هايى كه از شهدا مى‏ديد ،
مى‏گفت حتما اين نوبت شهيد خواهم شد . حركات ، رفتار و مناجات‏هاى شبانه
شهيد و چهره نورانى ايشان حاكى از شهادت بود . هنگامى كه زيارت‏نامه عاشورا را
مى‏خواند ، از عمق جان مى‏گريست .
     او سرانجام در 9/2/1365 هنگام نصب پل فاو روى اروندرود ، بر اثر بمباران
هوايى دشمن و اصابت تركش به قلب پاك و نورانى او به آرزوى ديرينه‏اش دست
يافت و در جوار حق آرميد .
روحش شاد ، يادش گرامى و راهش مستدام باد
 
«فرازهايى از وصيّت‏نامه جهادگر شهيد محمّد نيكوفرد »
 
     اگر از من سئوال شود انگيزه آمدنم به جبهه چه بود ؟ من هم مانند ديگر برادران
به محض شنيدن نداى هل من ناصر ينصرنى ولى امرشان ، مرجع تقليد و رهبر
نهضتشان حضرت امام خمينى (ره) لبيك گفته و راهى جبهه‏ ها گرديده و از خداى
خود خواسته بودم موقعيّت مناسب پيش آيد تا بلكه ذرّه‏اى از دَين‏هاى شرعى خود
را كه همان اطاعت از ولايت فقيه بود ، ادا كنم .
     اگر خدا توفيقى به من عنايت فرموده و لياقت در محضرش را يافتم و رداى
شهادت را كه شايسته پوشيدنش را ندارم ، دوخته باشند ؛ بر تنم بپوشانند .
     امّت شهيدپرور ! قدر انقلاب شكوهمند و نهضت اصيل خود را بدانيد و بر همه
مسلّم است اين پيروزى عظيم الهى به سادگى به‏دست شما نرسيده است . در تاريخ
، اسلام خون‏ها ، مال‏ ها ، جان‏ها و جوانان بى‏شمارى تقديم كرده است .
     بدانيد خداوند هم براساس آيه شريفه «انّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما
بانفسهم»
سرنوشت شما را تغيير نخواهد داد و دچار مذلّتى جبران‏ناپذير و بدتر از
گذشته خواهيد شد .
     قدرى فكر كنيد چرا ما زنده‏ايم و ائمّه اطهار ما شهيد مى‏شوند ؟ چرا حضرت
فاطمه  عليها السلام  را بى‏شرمانه مصدوم مى ‏كنند و قبرش نامعلوم مى‏گردد ؟ چرا امام
حسين  علیه السلام  حج را ناتمام گذاشته راهى سرزمين نينوا شد ؟ چرا امام كاظم  علیه السلام  به
روايتى چهارده سال در گوشه‏اى از زندان عبّاسيان زندانى مى‏شود ؟ و چرا به‏طور
كلّى ائمّه ما در گوشه زندان بوده و با حاكمان جبّار مبارزه مى‏كردند ؟
     پس ، اى عزيز ! مواظب باشيد تا انقلاب توسّط دست‏هاى مرموز فرصت‏طلبان
كه از آستين ابرقدرت‏ها بيرون آمده ، خطّ اصيل اسلامى را كه دارد بر اقصى نقاط
دنيا صادر مى‏شود ، منحرف نكند يا خداى ناكرده شكسته نگردد .
     استدعاى عاجزانه و حقيرانه و ملتمسانه من اين است كه فقط گوش به فرمان
امام خمينى ، ولىّ امر زمان ، رهبر و حامى مستضعفان جهان بدهيد چون سخن امام
زمان ، سخن قرآن و سخن خداست .

معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
ما را در سایت معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 475 تاريخ : دوشنبه 25 شهريور 1392 ساعت: 17:10

خبرنامه